سفارش تبلیغ
صبا ویژن
انتهای سپید

 

هوالمحبوب

جوانمرد گفت:خدایا!راههای رسیدن به تو بسیار است ، اما از هر راهی که می روم شلوغ است و پرهیایو. من راهی خلوت می خواهم ،راهی که هیچ کس در آن نباشد . راهی که فقط تو باشی و فقط من.

خدا گفت : دو راه است که به ندرت کسی از آن می گذرد ، یکی راه اندوه ،اندوهی تلخ و اندوهی سخت و اندوهی سنگین. و دیگری راه شادی ، شادی شیرین و شادی سخت و شادی سنگین .

کمتر کسی است که تلخی محض و شیرینی ناب را تاب بیاورد.

زیرا که هردو سختند و هر دو سنگین ، تو کدام را می پسندی؟

جوانمرد گفت من تلخی اندوه را می خواهم .

خدا قطره ای اندوه به او داد و این گام نخستین راه شد .

جوانمرد گفت: بازهم.

و باز قطره ای و باز قطره ای و باز.

ونوشید و نوشید و نوشید. آن سان که دریا شد ، دریای اندوه .

                                              ***

خدا گفت: دریای اندوه شدی ، ای جوانمرد ، اما این دریا مهیب است . ماهیان خرد را توان آن نیست تا در آن شنا کنند. نهنگی باید تا در دریای تو غوطه بخورد.

                                              ***

هزار سال گذشته است، اما دریای اندوه جوانمرد ، همچنان بی نهنگ است.

(جوانمرد نام دیگر تو/ عرفان نظرآهاری)

راه اندوه یا...راه شادی؟

 


نوشته شده در سه شنبه 92/7/9ساعت 7:42 عصر توسط انتهای سپید نظرات ( ) |



قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت